به خدا معلّم من که تو دست کبریایی
به اشارتی به مردم ره عاقبت نمایی
رقم وفا نگاری به گچ سفید چون تو
زدل سیاه تخته خط دشمنی زدایی
زصدای تک تک گچ بطپد دل عزیزی
به فضای درس پیچد چه ترنّم و نوایی
پ ن :شاعرش رو نمی دونم کیه ،مامان روی صفحه ی اوّل کتاب روش تدریس فارسیش نوشته بود.
سلام و سپاس خدمت شما
سلام الان جای این شعرها را تملق ها گرفته کادوها و سبدهای گل و جعبه های شیرینی که همه چی دارند اما محتوا ندارند
حيف خيلي زود دير ميشود تيغ روزگار طوري شاهرگ كلامم را بريد كه سكوتم بند نمي آيد خوشحال ميكني اگه سايتمو بذاري تو لينك دوستانت ميتونم دوسته خوبي برات باشم